تخته نرد

بلاگ اختصاصی باشگاه تخته نرد ایران بقلم محمد عباسی

تخته نرد

بلاگ اختصاصی باشگاه تخته نرد ایران بقلم محمد عباسی

تخته نرد
پربیننده ترین مطالب
آخرین نظرات

بعضی ها می گویند که ایران سخت ترین دوران خودش رو در چند دهه اخیر دارد طی میکند. و این سختی چیزی نیست که بشه انکارش کرد. همه ما به نحوی با اون درگیریم. مشکلات امروزه مردم باعث شده خیلی چیزها رو از یاد ببرن. مثل بهم سرزدن، و خیلی چیزهای دیگه. خیلی از کارها رو دیگه انجام نمیدن و برای اینکه دخل و خرج بهم بیاد از خیلی چیزهای زندگی فاکتور میگیرند. این چیزیه که اگر توی ایران باشید نه تنها دیدید، بلکه با پوست و استخان حس کرده اید.

ولی این چند روز ایران حال و هوای دیگری داشت...

هر سال نزدیکای نوروز، هیاهویی در کشور بپا میشود که مثالش را در هیییییچ اتفاق اجتماعی ای در ایران نمیبینیم. تنها اتفاقی است که بی خدا و خداباور باهم هم نظر میشوند. اتفاقی فرخنده که گره خرده با فرهنگ و غرور است. بنازم به این همه فهم نیاکانمان، که نو شدن سال را مصادف با نو شدن طبیعت گذاشتند. بنازم به این همه درایت که اگر آنها به این شکل نبودند ما از ازل بی آبرو بودیم !!

سخن رو باید کوتاه کنم.

جنش نوروز همچون بادی، شادی را به دل ما نشاند، ولی خاهد رفت !

امیدوارم این روزها تمام مردم ایران شاد باشند، حتا شده برای چند روز کوتاه !

نردکلاب (باشگاه تخته نرد ایران) این جشن باستانی رو به همه تخته نرد بازهایی که این روز رو جشن میگیرند تبریک میگه.

نردکلاب امیدوار است سال 92 سالی خوش برای شما و تخته نرد ایران باشد، شاید امسال تخته نرد حلال شد !، خدا رو چه دیدی ؟!

  • کا وه

در صفحه 343 کتاب صادق هدایت نوشته محمود کتیرایی مطالبی راجع‌به بازی‌های مورد علاقه صادق هدایت نوشته شده است که در اینجا برای شما نقل می‌شود:

«... هدایت پس از صرف غذای مختصر و اندکی نوشابه، گاه با دکتر هالو (روح‌بخش) یا کس دیگر به بازی تخته‌نرد می‌پرداخت. یکی از شیرین‌ترین اوقات محضر هدایت توی کافه ماسکوت با دکتر هالو یا کس دیگر از حواریون خود که جرأت کرده بود ادعای تخته‌نرد بازی کند، به بازی نرد می‌نشست، شوخی‌های خلق‌الساعه بود که از دهان هدایت درمی‌آمد. مثل:

این دیگه خیر خونه شد، کبود و سیاهت می‌کنم، و کاری به سرت بیارم که صدای یاقدوست به فلک برسد، کبودت می‌کنم، این دیگه خیر خونه است. این مال موقعی بود که طاس خوب آمده بود و با این شیرین‌زبانی‌ها حریف را خلع سلاح می‌کرد. اما اگر طاس بد می‌نشست باز هم خودش را نمی‌باخت و شروع می‌کرد به فحش دادن:

نصیب نشه، خاک بر سر!، گندش دراومد، افتضاح، گُه !

باری، تنها تفریح ماسکوت همین تخته‌نرد بود. گویا شطرنج هم بود و شطرنج بازی از تفنن‌های هدایت بود و خیلی هم خوب بلد بود و دوست داشت شطرنج بازی کند. اما بر خلاف هنگامی که تخته‌نرد بازی می‌کرد، در شطرنج بازی هیچ شوخی و سر و صدا نمی‌کرد. بازی کردن شطرنج او توأم با تفکر و تعمق و سکوت بود.

صادق هدایت یکی از نویسندگان بزرگ و معاصر ایران است، که از خود کتاب‌های زیادی به جا گذاشته است. خانندگان کتاب‌هایش، عمدتا تعصب خاصی نسبت به ایشان دارند.

متن بالا، بخشی از زندگی هدایت که به تخته نرد (و همینطور شطرنج) مرتبط بود، می‌باشد. این نوشته، به همراه نوشته بسیاری دیگر در تارنمای باشگاه تخته نرد ایران موجود می‌باشد.

  • کا وه

(برای دیدن عکس با وضوح بهتر روی اینجا کلیک کنید)

درود به نردکلابی های عزیز.
به دنبال چند افکت گرافیکی در اینترنت بودم که با سایت رضا گرافیک آشنا شدم. ولی نکته ی قابل توجه برای من خط آخر تارنما یا همان متن کپی رایت سایت بود. بی مقدمه فقط اشاره میکنم، چراکه هرچه توی این زمینه میباید گفت در قسمت مرامنامه گفتم.
این سایت دیگه نوبر بود ! (گرچه بسیار هستند اینچنین سایت ها که اینبار رضاگرافیک در تور من افتاد)
با وجود اینکه این سایت، وکتورها و تمام طرح های خود را از سایت های بیگانه و داخلی کپی برداری میکند، بی آنکه به منبع آن اشاره کند، خود را صاحب امتیاز آن نیز میداند!! و از مردم تقاضا دارد که هیچگاه منبع آن (یعنی سایت خودش) را فراموش نکند که فراموشی آن عملی بس نابشری و زشت است. بدتر از همه چطور امکان دارد شخصی که اینکار را حرام میداند (و طبیعتا حرام را هم بد میداند) بیاید خودش اینکار را انجام دهد، و این باور قلبی (حرام بودن ذات اینکار) را نیز در تارنمایش جار بزند و یادآور عموم مردم باشد ! (با چه جراتی!)
همه اینها بکنار، هم من هم شما از این دست موارد زیاد دیدیم که گاها بدتر از این هم بوده است. موضوعی که واقعا دلیل شد تا از تَه این نیمچه سایت عکس بگیرم، و بزارم و براش چند خطی بنویسم، این میل به کپی رایت بود که دیگر چشمش را کور کرده است و دیگر نمیداند چی دارد مینویسد ! یکبار دیگر جمله اول تصویر بالا را بخانید.
تمامی حقوق برای رضا گرافیک محفوظ می باشد و هرگونه استفاده از قالب و مطالب سایت شرعا حرام است
و یکبار دیگر (فقط قرمزیارو بخونید!!) :
تمامی حقوق برای رضا گرافیک محفوظ می باشد و هرگونه استفاده از قالب و مطالب سایت شرعا حرام است
یعنی چی واقعا ؟! استفاده نکنیم ؟ پس چرا گذاشتی ؟
راستش حرف زیاد دارم توی این زمینه بزنم، ولی چون قرار است ادب رو رعایت کنم، سکوت میکنم !
  • کا وه

سلام ملت !


یه پرسشی که این روزا ازم خیلی پرسیده میشه، اینه که سایت چی شد پس ؟!

البته دوستان خیلی نزدیک که شرایط بحران زده‌ی منو میدونن، دیگه تارنما رو از من نمیپرسن. راستش را بخاهید هر روز، و هر لحظه به یادشم. و دلم برایش می‌سوزد. کسی نمی‌داند که چه شب‌هایی رو پای این تارنما صبح نکردم، و چه سختی‌هایی رو نکشیدم. راستش این باشگاه برای من مثل فرزندم می‌مونه، و چیزی نیست که مشکلات کلا ازبین ببرتش، و بقول کارگردانی، همانطور که آدم فرزند معلولش رو بیشتر دوس داره، و هواشو داره، منم این کار ناقص رو بیشتر از هر چیزی نگرانش هستم.

پای آبروی من در میان است، می‌دانم که نمیشه زیاد معطلش کرد، و از طرفی دوس ندارم این سایت گاماس گاماس آپدیت بشه و پر بشه، باید یکار کامل رو رو کنم، و به مرور بیشترش کنم و به حد کمال برسونمش. ولی توی این راه مشکلاتی بودند که گریبان من رو گرفتند، که بهتر میدونم به شما بگم. بعنوان مثال، چند ماه پیش تارنما و انجمن باشگاه رو کامل کردم، و نزدیک به ۱۵۰ پست در انجمن نوشتم بهمراه تصویر (یکسری پست‌های آموزشی که بعدا خاهید دید). کار ساده‌ای نبود، ولی انجمن رو خیلی شکیل کرده بود. همه چی عالی بود، و با ساختن یوز Demo به دوستانم نشان میدادم و ازشون تایید میگرفتم. همه چی خوب بود، تا اینکه وقتی نردکلاب رو زدم، دیدم چیزی بالا نمیاد ! سریع آدرس کنترل پنل رو زدم، ولی لوگین نمیشدم ! خب مث هرکس دیگه، نگران رفتم تارنمای هاستینگ و تیکت زدن، ولی جوابی نیومد !

بله، تا ۲-۳ هفته باورم نمیشد که همه چی پریده‌!، ولی باز تصمیم گرفتم خودم رو نبازم، هاست دیگه‌ای خریدم، مطمئن‌تر و بلطبع گران‌تر. همه چی از نو ! واقعا سخته. ولی شد، شروع کردم تغییرات، کلی از کتگوری‌ها رو گزاشتم، کار داشت به آخراش می‌رسید. نردکلاب رو زدم، باز تارنما بالا نیامد !

ترس تمام وجودم رو گرفته بود، علت رو جویا شدم، گفتند هاست رو از هلند به آلمان داریم می‌بریم. من این چیزا رو نمی‌فهمم، نمی‌دونم آلمان خوبه یا هلند یا پاکستان‌! ولی خوشحال بودم که تارنما باز می‌گردد، و بازهم گشت، ولی بخوره تو سرشون، که ۷۰٪ تغییرات من ازبین رفته بود و اونا فقط عذرخاهی کردند. درسته تقصیر منه که بک‌اپ نمی‌گیرم، ولی باور کنید این سرعت اینترنت کلنگی آدم رو به این روز میندازه.

همین الان هم با هاستینگ مشکل عمده داریم، و ناراحتی من از این است که نمیتونم، از وقتهای آزادم، برای بهبود تارنما استفاده کنم. خلاصه اینکه جفت شیشتو میاری ولی شیشدرت هواست !!

فقط خاستم کمی از مشکلات نردکلاب رو بدونید. خودم رو نمیخام توجیح کنم. مهم اینه که من برمیگردم، پرقدرت‌تر و با امیدوار تر !

  • کا وه


امروز درحال کامل کردن بخش اشعار تخته نرد بودم، به فردوسی رسیدم. حکیم اوالقاسم فردوسی. 

چقدر این مرد بزرگ و خجسته بوده است، عمر خود را بخطر انداخت، تا فرهنگی غنی را پاس بدارد، نگاهداری کند. لذت دنیوی را فدای آیندگان کرد تا فراموش نکنند از کجا آمدند و به کجا خاهند رفت. بی‌انصفافی تمام است که عظمت و بزرگی کارش را فقط در زنده‌نگهداشتن زبان پارسی بدانیم. اگر این مرد نبود، تاریخ تخته‌نرد تا چه حد در تاریکی فرو میرفت ؟ اگر این مرد نبود چگونه می‌فهمیدیم که آتش را چه کسی شناخت ؟ و ده‌‌ها ارمغان های دیگر که فردوسی برای ما داشت.


بسی رنج بردی در این سال سی / که ایران زنده کردی، واقعا مرسی !

  • کا وه

خاندن، خاستن، خاهش، حتا، عیسا و ...

و وازه های دیگری که شاید شما به شکل و شمایل دیگری دیده باشید و یا فرا گرفته باشید. اما چرا من باید بجای استفاده از خواستن، از خاستن استفاده میکنم ؟

بجای پاسخ به این پرسش، من پرسش دیگری مطرح میکنم. چرا باید برای نوشتن خاستن، از خواستن استفاده کنم ؟ و یا چرا از برخواستن، بجای برخاستن استفاده نمیکنید ؟

من یک محقق زبان نیستم، اما بشدت با فرهنگستان زبان و ادب مشکل دارم، و نسبت به آن بی اعتماد هستم. به فرهنگستانی که واژه های عربی متداول را فارسی میپندارد، دیگر چه باید گفت ؟ بگذریم و از بحث خارج نشویم.

شما میتوانید با کلیک به روی فرهنگستان زبان و ادب فارسی وارد تارنمای این سازمان شوید. پیشنهاد میکنم وقتتان را در "پیشنهاد واژه" تلف نکنید (فقط یه نصیحت روی تجربم بود). نوشتارهای زیادی در مورد دستورخط فارسی و دیگر چیزها خاهید دید، که شاید برایتان جالب باشد.

من با تمام جستجوهایی که داشتم در آخر نتوانستم مواردی رو پیدا کنم که به من ثابت کند که چرا باید از استثنا استفاده کنیم ؟ چرا باید ننگ و منت استفاده از ''و'' را بخودمان بقبولانیم ؟ در صورتی که با حذفش هم راحتتر خانده میشود و هم زیباتر ؟

البته این مسئله چیزی نیست که من بخام اصرار کنم شما هم قبول کنید. مهم برای من رساندن مفهوم است، و نوشته هایی رو شما در تارنما خاهید دید که دارای دوگانگی است ! بعنوان مثال در نوشتاری در مورد مولوی، شاعر بزرگ پارسی زبان، بخشی را من نوشتم، بخشی را دیگر افراد مسئول، و بخشی رو بعنوان پرمحتوا کردن از ویکی پدیا برگزیدیم. به همین دلیل شاید تا پایان نوشتار مولوی یکبار، حتا نوشته شده باشد و بار دیگر حتی !

دلیلش را گفتم، ولی شاید این دوگانگی ناپسند باشه. از طرفی در مرامنامه ما بنا رو بر آزادی گذاشتیم، و من نمیتونم چون خودم مخالف این طرز نوشتن هستم، بقیه رو هم مجبور به اینکار کنم. پس زمانبر خاهد بود تا یکدستگی و یگانگی شکل بگیرد. به همین خاطر من ترجیح میدهم صبر کنم، شاید نظر بهتری هم باشه که خوشحال میشم دیدگاهتون رو ذکر کنید.

بحث دیگه ای که هست و مطمئن هستم فرهنگستان ادب اشتباه میکند این است که تازگیا دستور دادن "ب" رو از کلمات باید جدا کرد و به اینگونه نوشت : "به". در صورتیکه که اینگونه تلفظ میشود : beh. در صورتیکه که ما دنبال اون b هستیم ! اجازه دهید مثالی بزنم، تا منظورم رو متوجه بشوید !

مثلا، به سرعت، به عنوان، به سبب و امثالهم اشتباه هستند، و درست آنها بسرعت، بعنوان، بسبب میباشد. اگر بخاهم به لاتین (!) تلفظ آنها را بنویسم اینگونه میشود :

به سرعت (beh sorat)  |    بسرعت (besor'at)

حال پرسشی اینجا مطرح میشود که چرا من در متنهای بالاتر بارها "به همین" یا "به لاتین" و غیره بهره گرفتم، در صورتیکه ادعا دارم اشتباهست ؟ دلیل اینه که "بهمین" یا "بلاتین" شکل عجیبی برای ما دارد و خیلی (نسبت به باقیه (!) کلمه ها) برای ما ناآشنا است. و من ترجیح میدهم که بقول معروف یرخی ! بعضی ها رو جدا و بعضی را پیوسته بنویسم.

از این بابت از ما خرده نگیرید، شما هر طور که مایل هستید میتوانید بنویسید !

  • کا وه


این روزها خبرهای ناراحت کننده برای ما ایرانیان کم نبوده است. ولی بعضی از این رویدادها جگر آدم را می‌سوزاند. همانند واقع تلخ مدرسه دخترانه شین‌آباد پیرانشهر. دختران ساده دل و پاکی که چهرشون رو از دست دادند، امیدوارم امید در وجودشان هرگز از بین نرود.

عزیزان من، امید آیندگان، من شرمنده‌ام.


پروردگارا این سرزمین اهورایی را از هر گزندی بدور نگه دار.


  • کا وه

jadidonine


سلام.

اواخر آبان ما همین سال (سال91) بود که با خانوم سعیدی در فیسبوک آشنا شدم. ایشون درحال تهیه یه گزارش برای تخته نرد بودند که در پیج باشگاه با من تماس گرفتند. بعد از یه صحبتی، قرار ملاقاتی در پارک لاله گذاشتم. بهمراه دوستی نزد ایشان رفتیم و مصاحبه ای درمورد تخته نرد کردیم. خانوم سعیدی خبرنگار خبرگزاری جدیدآنلاین هستند. به گفته خانوم سعیدی، دفتر جدیدآنلاین در شهر لندن است، شما میتونید توضیحات بیشتر این خبرگذاری رو توی تارنمای آنها به آدرس زیر مطالعه کنید.

http://www.jadidonline.com

این مصاحبه که با دوستان تخته باز انجام شده بود، در روز جمعه (10 آذر) منتشر شد. و شما میتوانید این گزارش مولتی مدیا رو در آدرس زیر بخانید و تماشا کنید.

http://www.jadidonline.com/story/30112012/frnk/backgammon_tehran

کیفیت پایین

کیفیت بالا


خب همانطور که تابلواِ صحبت های من از اونجا شروع میشه که عکسم میاد و زیرش نوشته محمد عباسی ! من خیلی بیشتر از چیزی که پخش میشه حرف زدم، ولی توی تدوین حذف شده، حتا جاهایی که خانوم سعیدی استقبال کرد و قول پخشش رو داده بود.

در کل از این مصاحبه پشیمون شدم، و البته تجربه ای شد که قبل از انجام گفتگو یا چیزهای مشابه پیش شرط هایی رو بگذارم که همه راضی باشن آخر کار.

حالا چرا من پشیمونم و ایکاش نمیشد !

یک اینکه ایشون منو اشتباهی اشتباه معرفی کردن. شما در قسمت نوشتاری این گزارش، در پاراگراف آخر، این را میخانید :

..."محمد عباسی"، نویسنده وبلاگ تخته نرد ...

که خب من اون نیستم ! عمر این وبلاگ من از تاریخ اون گزارش کمتره، و اگر کسی منو بشناسه بعنوان مسئول باشگاه تخته نرد ایران یا مسئول نردکلاب میشناسه !

و این چیزی که ایشون درج کردن اصلا چیزی نیست که من بهشون گفته باشم.

جدای از این، گزارش بیشتر به جنبه اجتماعی تخته نرد نگاه کرده بود، و توی این گزارش کوتاه پنج دقیقه ای، بیشتر صحبت پیرمردان تخته باز و گاها شطرنج باز و دومینو باز ! دیده میشه که از نظر شخصی من چیز جالبی نیست. شاید از نظر من چیز جالبی نباشه، ولی در کل شاید کار مورد پسندی باشه. باز هم میگم اینا نظرات شخصی من هست.

و مهمترین دلیل ناراحتی من، هم نظر نشون داده شدن من با متن گزارش و با صحبت های بقیه دوستان است. من این متن رو اصلا قبول ندارم، هنوز چراییش رو نگفتم و گفتنش از حوصله این نوشته هم خارجه، توی پست سرآغاز اشاره کردم. ولی به خانم سعیدی دلیل مخالفت هامو عنوان کردم و فکر میکردم ایشون رو توی این زمینه متقاعد کرده باشم.

درکل باز خوشحالم که این تریبون و این فرصت رو دارم که حداقل برای نردکلابی ها توضیح بدم. به شخصه فکر میکردم بعنوان یه گزارش خیلی خوب از آب دربیاد ولی متاسفانه اصلا چیزی نبود که انتظارش رو داشته باشم.

ولی درآخر از خانوم سعیدی بخاطر این انتخاب (تخته نرد) ممنونم، و دوس دارم اینجا بگم که  از شخص ایشون چیزی به دل ندارم، و اتفاقات رو ناشی از اشتباهات تصادفی و سهوی میدونم. و این ناراحتی من  شاید از توقع بالای خودم (شایدم هم بیجا) باشه. من سعی میکنم کمال گرا باشم و تا حدامکان اشتباهات رو کاهش بدم.

خوش باشید.


دوستدار شما، محمد عباسی

  • کا وه

سلام. خدمت همه عزیزان تخته نردی، چه اونایی که تخته نرد رو دوست دارند و چه اونایی که تخته نرد رو خیلی دوست دارند.

 تارنما منو توی منگنه میزاره، مودبانه و کلاسیک حرف بزن، خیلی محترمانه رفتار کن، پاتو دراز نکن و خلاصه خیلی چیزهای دیگه که محدودیت هستند. گرچه ما سعی کردیم محدودیتی نزاریم، ولی همین که من میگم "ما" یعنی من تنها تصمیم نمیگیرم، پس این یعنی محدودیت، هرچند شیرین. احترام به حق شما هم محدودیت است، هرچند مهم و مفید. ولی توی وبلاگ راحتم. میتونم با دوستانم که شما باشین خیلی خودمونی تر صحبت کنم و درتماس باشم.

منو شما شبیه هم هستیم، هم اینکه اومدین توی این وبلاگ یعنی اینکه باهم نقطه مشترک داریم. و از همه مهمتر اینکه ما سر موضوعی جمع میشیم که رقابتش دوستانش، یعنی کسی با کسی خصومتی نداره. یکی از برکات این تخته نرد همینه که منو شما رو بهم نزدیک میکنه، با هر فرهنگی و ملیتی و عقیده ای. من این محیط دوستانه رو دوس دارم، همه ی اونا که دراینباره مینویسن در آرزوی پیشرفت جامعه فارسی زبان هستند، و این کار حس همنوع دوستی رو در من زنده و تازه میکنه.

توی این وبلاگ کلی حرف برای گفتن دارم، کلی حرف در مورد اینکه چکار کرده ام، چکار خاهم کرد، بکجا خاهم رفت یا از کجا آمده ام. چرا و چگونگی های فعالیتهایم رو میگم. من میدونم که خیلی از ما ها حوصله خوندن و گوش کردن به حرفای بقیه رو نداریم، بخاطر همین وقتی توی تارنمای باشگاه تخته نرد ایران یا همون نردکلاب خودمون حرفی بخام بزنم، یه اشاره میکنم و میام توی وبلاگ و سعی میکنم که سیر تا پیازش رو بگم.

-------------------

وسط نوشت : تابحال کلمه سیر تا پیاز رو ننوشته بودم ! برای اولین بار بود. خیلی برام عجیب بود ! انقدر عجیب که فکر کردم اشتباه نوشتم. شکل قشنگی داره توی نوشته های غیر سبزیجاتی. دقت کردین ؟

-------------------

تابحال به نوشته های قدیمی و جدید تخته نرد نگاه کردید ؟ احتمالا تابحال فلسفه تخته نرد به گوشتان و یا چشتان خورده. اگه نه در گوگل یا سلام (موتور جستجوی قدرتمند ایرانی) جستجو کنید. خاهید دید که همه یه چیز رو گفتن، توی این چند صد سال هیچی بهش اضافه نشده. این خیلی غم انگیزه. بخاطر همین بود که شجاعت کردیم و اومدیم. اومدیم که میدون دار باشیم، و راهی رو که بزرگان فارسی زبان رفته اند رو ادامه بدیم. البته نه با هر چیزی یا هر نوشتاری. قبلا هم گفتم، با خیلی از این نوشتارها مخالفم و این فلسفه ها رو قبول ندارم، اصلا 90% فلسفه نیستند و بیشتر نمادبرداری هستند.

بگذریم، وقت برای این حرفا زیاده که توضیح بدم چراهاشو.

راستش نمیدونم باید این پست رو چجوری پر کنم ! بیشتر دوس دارم برم سر اصل مطلب ! ولی چه میشود کرد باید درمورد سرآغاز نوشت !

حرف دیگه ای نمونده، اگر منو نمیشناسید، یا نمیدونید من دیگه کجا ها هستم یه اطلاع بدم !

من محمد عباسی هستم و یکی از مسئول های باشگاه تخته نرد ایران (یا به اختصار نردکلاب) هستم.

منو میتونید توی تارنمای باشگاه (www.nardclub.ir) یا انجمن باشگاه (nardclub.ir/forum) یا فیسبوک باشگاه (www.facebook.com/NardClub) یا تویتر باشگاه (www.twitter.com/nardclub) و یا گوگل پلاس پیدا کنید. یا راحت تر از اون بهم میل بزنید. من هر روز، چند بار چک میکنم.

e-mail : m.abbasi.72@gmail.com


دوستدار شما، محمد عباسی

  • کا وه